از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق

به گزارش بانیما، با اجرای غیرکارشناسانه برنامه جامع کنترل جمعیت و قانون تنظیم خانواده که از میانه دهه شصت در کشور در دستور کار نهاده شد، نرخ رشد جمعیت کشور از 9/3 درصد در سال 1365 به 24/1 درصد در سال 1395 تنزل یافته و نرخ باروری ...

از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق

به گزارش گروه اجتماعی خبرنگاران، با اجرای غیرکارشناسانه برنامه جامع کنترل جمعیت و قانون تنظیم خانواده که از میانه دهه شصت در کشور در دستور کار نهاده شد، نرخ رشد جمعیت کشور از 9/3 درصد در سال 1365 به 24/1 درصد در سال 1395 تنزل یافته و نرخ باروری از 5/6 فرزند به ازای هر زن در سال 1365 به 8/1 فرزند در سال 1395 سقوط کرد. کاهش سریع و بی نظیر نرخ باروری در ایران پیامد های گسترده ای در پی داشته است که از مهم ترین آن ها می توان به انقلاب روابط خانوادگی و سونامی آماری طلاق اشاره نمود.

از جمله اصلی ترین مصادیق آسیب های اجتماعی برآمده از کاهش نرخ رشد جمعیت (YGR)، سقوط نرخ فرزندآوری (TFR) و رواج الگوی بی فرزندی و تک فرزندی در جامعه ایران می توان به کاهش بعد خانوار، دگرگونی ساختاری نهاد خانواده و روابط خانوادگی اشاره نمود که منجر به تضعیف و گسست روابط عاطفی بین اعضای خانواده و به ویژه همسران شده است. افزایش محسوس نرخ طلاق در سال های آغازین زندگی که معمولا به صورت توافقی انجام می گردد و فراتر از آن تشدید گسترده پدیده طلاق عاطفی، متغیری است که به شدت از دگرگونی الگوی فرزندآوری، کاهش نرخ رشد جمعیت (YGR) و نرخ باروری (TFR) متاثر شده اند.

بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی در مغرب زمین که به تولد مدرنیته و تغییر بنیادین سبک زندگی و نگرش بشر به حیات مبدل گشت و بدین وسیله کلیه ابعاد زندگی انسان متاثر از فضای نوین به وجود آمده، دگرگون شد. از جمله مهم ترین مفاهیم دگرگون شده در سبک زندگی جدید بشر غربی؛ خانواده، ازدواج، روابط جنسی و الگوی فرزندآوری است که در مطالعات اجتماعی با عناوینی مثل؛ دگرگونی سبک زندگی و انقلاب خانوادگی از آن ها یاد می گردد.

بر اساس الگوی پیش بینی جمعیت توسط صندوق جمعیت سازمان ملل متحد و در صورت تداوم فرایند کنونی، ایران از سال 1425 یعنی از حدود 30 سال آینده در راستا کاهش جمعیت قرار خواهدگرفت و سالانه حدود 200.000 نفر از جمعیت کل کشور کاسته خواهدشد. البته بدیهی است با نرخ بالای سالمندی و تداوم کاهش نرخ باروری در ایران، امکان وقوع زودتر این پدیده نیز متصور است.

پروفسور مایکل کوک نیز با پروژه ای با عنوان بحران جمعیت در ایران تحولات ساختاری هرم سنی جمعیت در کشورمان را آنالیز کرده و در نهایت اظهار داشته: تا اواسط این قرن، این جوانان، سالمند خواهند شد و جمعیت در سن کار نسبتا کمی برای حمایت از آن ها در جامعه ای با روابط شدیدا تضعیف شده خانوادگی، وجود خواهد داشت.

*کاهش تعداد اعضای خانواده ایرانی

خانواده مهم ترین و مقدس ترین کانون اجتماع بشری است که به عنوان سنگ بنا و پایه اصلی جوامع از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است. این نهاد ارزشمند با گذشت زمان و در دوره های گوناگون زندگی انسان، دستخوش دگرگونی و تغییرات زیادی شده است. گذر جوامع از سنتی به نوین دگرگونی های زیادی همچون دگرگونی در الگوی فرزندآوری به همراه داشته و این تحولات تاثیرات بسیاری را در بخش های گوناگون جامعه بر جای گذاشته است که خانواده نیز از این دگرگونی ها دور نمانده است. کاهش سقوط گونه نرخ باروری در ایران اسلامی پیامد های گسترده ای داشته است که محسوس ترین این پیامد ها کوچک تر شدن مستمر خانواده های ایرانی است که این متغیر از مهم ترین علل بروز آسیب های اجتماعی برآمده از نهاد خانواده است. خانواده و روابط مشتمل بر آن و پدیده های اجتماعی از نخستین نهاد های متاثر در تحولات جمعیت شناختی است که در این رابطه متقابل می توان به تحولاتی همچون رواج پدیده چند وجهی فرزند سالاری، شیوع گسست عاطفی و زناشویی، افزایش نرخ طلاق های توافقی، طلاق های عاطفی و تضعیف گسترده شبکه خویشاوندی در خانواده ها اشاره نمود.

بعد خانوار به معنی میانگین تعداد اعضای یک خانوار در سال 1365 در کشور، حدود 1/5 نفر بوده است که این عدد در سرشماری سال 1395 به حدود 3/3 نفر کاهش یافته است. بعبارت دیگر در حال حاضر هر خانواده ایرانی بطور میانگین کمتر از چهار نفر عضود دارد و کمتر از دو فرزند را داراست.

همچنین بر اساس آمار های رسمی منتشر شده، فقط در دهه گذشته نسبت خانوار های تک نفره و دو نفره در رشدی محسوس رو به افزایش است و به ترتیب 2/3 درصد و 4/5 درصد افزایش یافته است. در مقابل خانواده های پنج نفره و بیشتر دچار سقوط آماری گشته و به شدت تنزل پیداکرده است، به طوریکه با 5/17 درصد کاهش رکورد سقوط بی سابقه ای بر جای گذاشته است.

افزایش محسوس میانگین سن ازدواج و کاهش آماری نرخ ازدواج افراد در سن ازدواج نیز در تشدید پدیده تجرد قطعی و کاهش نرخ رشد تعداد خانواده ها بسیار موثر بوده است.

بدین ترتیب افزایش میانگین سن ازدواج نیز یکی دیگر از متغیر هایی است که منجر به کاهش آماری نرخ رشد تعداد خانواده ها گشته و در نهایت با از دست دادن سالیان طلایی و محدود سنین باروری، کوچک تر شدن بیشتر خانواده ها را در پی داشته است.

با توجه به آنچه در داده های آماری بالا مشاهده شد می توان با قطعیت اظهار داشت؛ خانواده به عنوان نهاد اصیل و بنیان تشکیل دهنده اجتماع، بیشترین تاثیر را از تحولات جمعیتی دریافت کرده و دچار دگرگونی شده است.

*تضعیف ساختار و روابط خانوادگی

کمیت و کیفیت روابط عاطفی اعضای خانواده و به ویژه زوجین از مهم ­ترین مولفه های موفقیت نهاد خانواده و یا ناکارآمدی آن است؛ لذا آنالیز عوامل ضعف و گسست عاطفی روابط خانواده، بسیار لازم است. به طور کلی، هر عاملی که باعث تضعیف روابط خانواده و تفاهم و توافق فیمابین زوجین و ناسازگاری زناشویی گردد، باعث افزایش نرخ طلاق خواهد گشت.

منطبق بر آنچه در بخش قبلی مرور شد از آنجائی که وجود فرزندان و تعدد آن ها و تقویت صندلی والدینی برای زوجین، علاوه بر تکامل بیشتر شخصیت انسانی آنها، منجر به تحکیم روابط عاطفی بین همسران می گردد، لذا با کاهش بعد خانوار و کوچکتر شدن خانواده ها و کاهش ستون های عاطفی مشترک فیمابین زوجین، مولفه های عاطفی استحکام بخش، برای استمرار زندگی مشترک و گذر از بحران های اجتناب ناپذیر زندگی مشترک، کاهش خواهد یافت. کاهش تعداد فرزندان در خانواده ها در حقیقت مولفه های عاطفی استحکام بخش زندگی مشترک زوجین را به شدت تنزل خواهد داد.

فقدان فرزند، این مقوم عاطفی خانواده، افزایش فردگرایی و اصالت تفرد را در پی خواهد داشت و هر یک از زوجین برای جبران این تفرد و تنهایی و با هدف پرکردن خلاء های وقتی و ذهنی خویش تمهیداتی را خواهند اندیشید همچون؛ تحصیلات دانشگاهی غیرهدفمند بانوان، اشتغال بی رویه بانوان، ایجاد روابط و مراودات گسترده و عمیق با دوستان و همکاران، گریز از محیط خانه تحت هر عنوان و بهانه و ……

باید توجه داشت که این تصمیمات و اقدامات در فرض مسئله خانواده های هسته ای و بدون فرزند، اغلب با هدف فرار از تنهایی در خانه و تفرد ناشی از آن و همچنین فقدان نشاط و عواطف سرشار والدینی مورد احتیاج انسان در دستور کار زوجین قرار می گیرد، در حالیکه این تصمیمات و سبک زندگی خود منجر به تشدید بیشتر تفرد و تضعیف بیشتر روابط عاطفی خانواده شده و زوجین را روز به روز از همدیگر دورتر کرده و در معرض گسست روابط عاطفی و زناشویی قرار خواهد داد.

*گسست روابط عاطفی و زناشویی و طلاق عاطفی

تفرد گسترده و مستمر زوجین و به دنبال آن تضعیف روابط عاطفی خانوادگی، به مرور باعث بروز گسست روابط زوجینی و زناشویی و وقوع پدیده ای تحت عنوان طلاق عاطفی و غیر رسمی شده است.

متاسفانه در سال های اخیر همزمان با بالا رفتن میزان تفرد و تضعیف روابط عاطفی خانواده ها، بخشی از ازدواج ها در سال های آغازین زندگی، به طلاق عاطفی منتهی می شوند. طلاق عاطفی به معنای گگردده شدن گره عاطفی و مهربانی میان زن و شوهر است. در طلاق عاطفی، همسران از یکدیگر جدا نمی شوند و در حقیقت زیر یک سقف زندگی می نمایند؛ اما دیگر در میان شان از رابطه عاطفی و صفا خبری نیست. آن ها زندگی روزمره شان را می گذرانند؛ ولی دیگر نشاط و احساسات خانوادگی را در نمی یابند و کم کم از نقش حقیقی همسری خارج شده، به هم خانه بودن بسنده می نمایند. شاید بتوان گفت: زندگی زناشویی خاموش، جدایی روحی-روانی و به عبارت بهتر طلاق خاموش، مترادف هایی برای واژه طلاق عاطفی هستند. پس آن گاه که وجود زن و شوهر از احساساتی دلنشین، با نشاط و آرامش بخش خالی می گردد و می توان گفت: طلاق عاطفی رخ داده است.

زمانی که فرزندان به عنوان پایه های نشاط و چراغ مهر و عاطفه در یک خانواده حضور نداشته باشند، به تدریج، دقایق گفتگوی زوجین رو به کاهش می گذارد، نا امیدی و بی ثمری مستولی می گردد، زوجین از همنشینی با هم لذت نمی برند و دیگر نه می توانند و نه می خواهند که رشته سخن را به دست گرفته و ادامه دهند. اصلا حرفی برای گفتن به هم ندارند. این شرایط ناخوشایند، توصیف دقیق یکی از نشانه های طلاق عاطفی است. تحصیلات دانشگاهی غیرهدفمند بانوان، اشتغال بی رویه و غیرضروری بانوان، ایجاد روابط و مراودات گسترده و عمیق با دوستان و همکاران همجنس و غیرهمجنس و گریز از محیط خانه تحت هر بهانه نیز از پیامد های تفرد و طلاق عاطفی برای بانوان است که آن ها را در راستا نیل به طلاق رسمی بیش از پیش سوق می دهد.

*سونامی آماری واقعه طلاق

طلاق در اصطلاح به معنی سرانجام دادن به رابطه زناشویی است. حال این سرانجام دادن ممکن است با توافق طرفین باشد که به آن طلاق توافقی می گویند. طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده یک آسیب و معضل اجتماعی است که پیامد های آن از جمله مسائل عظیم جامعه کنونی ما به شمار می رود، ولی در شرایط حاضر به صورت متداول ترین راهکار یک ازدواج ناموفق درآمده است.

پیرو سقوط نرخ باروری به عنوان یکی از علل تضعیف ساختار روابط عاطفی در نهاد خانواده و بروز پدیده هایی همچون گسست روابط زوجینی و طلاق عاطفی که در سالیان اخیر در کشور شاهد شیوع بیشتر آن هستیم، فراوانی آماری طلاق های قانونی و رسمی نیز افزایش محسوسی پیدا کرده است. طلاق عاطفی به مرور زمان، تنشی فزاینده میان زن و شوهر ایجاد می نماید که در موارد زیادی به جدایی آن ها از یکدیگر و طلاق رسمی منجر می گردد.

به این ترتیب و با توجه و تامل در تحلیل داده های آماری بالا روشن می گردد که در دو دهه گذشته و به دنبال تغییر در سبک زندگی که یکی از مصادیق آن تحول در الگوی فرزندآوری خانوادهاست، نرخ طلاق نیز دچار یک جهش محسوس آماری شده است که دگرگونی الگوی سنی طلاق و شیوع طلاق توافقی در سال های نخستین زندگی مشترک یکی از نتایج معنادار آن است.

*دگرگونی الگوی سنی طلاق

طی سالیان متمادی واقعه طلاق از یک الگوی رایج تبعیت کرده و در برخی از سال های زندگی زوجین فروانی بیشتری داشته است، اما در سال های اخیر با تغییر الگوی فرزندآوری و سایر متغیر های موثر در واقعه طلاق، شاهد آن هستیم که الگوی سنی واقعه طلاق دچار دگرگونی و تحولی محسوس شده است.

بر اساس داده های آماری موجود فراوانی طلاق های رسمی ثبت شده در سال های نخستین زندگی مشترک بطور مشهودی بیشتر است که یکی از علل اصلی این پدیده نوظهور، توصیه همگانی و غیرکارشناسانه ممانعت از فرزندآوری در پنج سال نخستین زندگی مشترک و در واقع نبود یک مولفه عاطفی مشترک و استحکام بخش در زندگی به نام فرزند است. از همین روست که زوج های جوان با ابتدایی ترین و بدیهی ترین تنش ها و مناقشات خانوادگی بدون هیچ تعلق خاطری اقدام به طلاق می نمایند که در اغلب موارد این طلاق ها به صورت توافقی محقق می گردد.

طلاق که همیشه به عنوان آخرین راه چاره، مطرح می شد، امروزه در برخی موارد اولین راهی است که پیش روی زوج ها گذاشته می گردد، بی آنکه به عواقب و پیامد های بسیار عمیق و گسترده فردی و اجتماعی آن کمترین توجه و دقتی شده باشد. به این ترتیب دور باطل و آسیب زای دوسویه و تشدید هر دو طرفه معضل کاهش بعد خانوار و افزایش نرخ طلاق همچنان ادامه خواهد داشت.

*رابطه دوسویه نرخ باروری و نرخ طلاق

برآمده از اطلاعات آماری بالا روشن شد، تغییرات میزان نرخ باروری (TFR) با تغییرات نرخ واقعه طلاق در هر دو صورت عاطفی و رسمی در تاثیر و تاثر متقابلی هستند و رابطه دو سویه و محسوسی را با یکدیگر دارند. گفتنی است بدیهی است این رابطه متقابل و دوسویه، به صورت معکوس بوده است و افزایش هر یک کاهش دیگری را در پی خواهد داشت. مصداق آشکار این فرآیند رخدادی است که در سه دهه گذشته در ایران به وقوع پیوسته است. برای فهم دقیق تر این گزاره بهتر است نتایج یک پژوهش تحلیل آماری را در نمودار زیر مرور کنیم.

در این نمودار به وضوح پیداست که تعداد فرزندان در واقعه طلاق بسیار موثر و معنادار است، به این معنی کهاکثریت قاطع طلاق ها در خانواده های بدون فرزند و پس از آن در خانوار های تک فرزند واقع شده است. این داده های آماری گویای واقعیت مهم و معین نماینده ای است که می بایست توسط اندیشمندان و پژوهشگران تحولات جمعیتی و مسائل اجتماعی مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.

گزاره برآمده از یادداشت حاضر یک گزاره علمی است که درک وجدانی ملموسی نیز در بر دارد و آن اینکه تغییرات میزان نرخ باروری (TFR) با تغییرات نرخ واقعه طلاق در هر دو صورت عاطفی و رسمی در تاثیر و تاثر متقابلی هستند و رابطه دو سویه و معکوسی را با یکدیگر دارند و افزایش هر یک کاهش دیگری را در پی خواهد داشت.

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 26 آبان 1400 بروزرسانی: 26 آبان 1400 گردآورنده: banima.ir شناسه مطلب: 8488

به "از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید