پرونده های ترسناک: اجساد گم شده در اعماق جنگلی در ژاپن
به گزارش بانیما، دنیای ما مملو از مکان های ترسناک است، گاهی اوقات این مکان های واقعی، هم از فاکتورهای لازم برای ترساندن مردم برخوردار هستند و هم آن چنان پیشینه هولناکی دارند که ناخودآگاه با هاله ای پرابهام و وحشتناک به مرکز توجهی غیر معمول تبدیل می شوند. این جاست که دیگر بازدیدکننده تنها برای لذت بردن از جذابیت های طبیعی یا ویژگی های ممتاز به دیدارشان نمی شتابد، بلکه به جای آن دوست دارد اندکی از آن ترس و دلهره ای را که زمانی بر آنها سایه افکنده بود، لمس کند و از این ترس و وحشت خودخواسته لذت ببرد.
اگر به خاطر داشته باشید از وحشت در اِمیتی ویل با شما صحبت کردیم، عمارتی تسخیر شده در لانگ آیلند () که با قتل و اضطراب پیوندی عمیق داشت. اما این بار به کشور ژاپن سفر خواهیم کرد و سری به قلّه معروف و سفید پوشش می زنیم. قلّه فوجی که یک جاذبه گردشگری مورد توجه و معروف این کشور است، درست در کنار شگفتی دیگری جای گرفته است. اما دردناک آن که این شگفتی نه به خاطر انرژی های مثبت و مجذوب نمایندهیت های ظاهری خود، که بیش تر به علت فضای وهمناک، حضور تلخ مرگ و اجساد گمشده به معروفیت رسیده است.
در وصف این نقطه تنها می توان گفت: یکی از ترسناک ترین نقاط دنیا.
شاید باورتان نشود اما مردم معمولا حین گردش در این منطقه، با لباس یا تکه های بدن انسان روبرو می شوند! بله و این شاید برترین علتی است که بسیاری را از بازدید این مکان منصرف می نماید. اما برای گروهی دیگر حتی گوشه چشمی به آن چه که در این گستره می گذرد، مجذوب نماینده و مقاومت ناپذیر است. اما این مکان ترسناک و مخوف کجاست؟؟
هشدار: ممکن است بعضی از تصاویر حاوی نکات ناراحت نماینده باشند
جنگل آئوکیگاهارا معروف به جنگل خودکشی به عنوان دومین مکان معروف و شناخته شده دنیا، شاهد به خاتمه رسیدن زندگی های بسیاری بوده است (جایگاه نخست این لیست عجیب و ناخوشایند در تملک پل گلدن گِیت است).
از دهه 1950، فرایند خودکشی در کشور ژاپن شدت گرفت. هر ساله عده ای وارد این جنگل می شوند، اما گروهی هرگز از آنجا خارج نمی شوند. اخیرا آمارها سیری صعودی به خود گرفته است، ظاهرا این جنگل در پی کسب رتبه اول این لیست است. اما باید دید چه اندازه از این خودکشی ها خودخواسته بوده و چه تعداد، تحت تأثیر محیط و اتفاقات جانبی رخ می دهند؟
هواداران دنیای ارواح در کشور ژاپن باور دارند که این خودکشی ها تحت سیطره و نفوذ درختان این جنگل رخ می دهند. در واقع آنها این درختان را دارای قدرت هایی ماورالطبیعه می دانند، درختانی ترسناک که با قدرت های ماورایی خود، مانع فرار افراد از عمق جنگل می شوند. در این میان عوامل دیگری نیز دست اندرکار مرگ های بیش تری می شوند، عواملی همانند تأثیر نیروی مغناطیسی حاصل از منطقه آتشفشانی که قطب نما را دچار مشکل نموده و عملا جهتیابی را برای افراد غیرممکن می نماید. این گونه است که انسان ها به جای خروج، هر چه بیشتر به اعماق جنگل رانده شده و در نهایت در آغوش سبز و خزه بسته درختان این جنگل جان می سپارند.
با توجه به وسعت قابل توجه جنگل آئوکیگاهارا، خیلی سخت است که بازدیدنمایندگان در طول گشت و گذار و جنگل گردی با فرد دیگری روبرو شوند، در واقع اینجا دریایی از درخت جا خوش نموده است و اگر کسی هم قصد خودکشی داشته باشد، به سختی فردی پیدا می شود که او را از انجام این کار منصرف نموده و جلوی او را بگیرد. به همین علت در گوشه و کنار این جنگل تابلوهایی نصب شده که روی آنها نوشته شده است: زندگی موهبتی است که والدین تان به شما هدیه نموده اند یا لطفا قبل از آنکه برای مرگ خود تصمیم بگیرید، با پلیس مشورت کنید.
هر چند تمام این اقدامات هنوز در متوقف کردن جریان خودکشی در این جنگل پیروز نبوده است. سالانه حدود 70 جسد حین پاک سازی این جنگل، به وسیله افراد داوطلب کشف می شوند و البته خدا می داند چه تعداد جسد دور از نگاه و مراقبت، این گوشه و آن گوشه در خلوت و انزوا می پوسند و از بین می فرایند. مقامات کشور ژاپن از درج آمار واقعی خودکشی های اجرا شده در جنگل آئوکیگاهارا اجتناب می نمایند، چرا که بیم دارند این اقدام باعث محبوبیت هر چه بیشتر این جنگل و وقوع اتفاقات بیشتری از این دست باشد.
پیش تر به نظر می رسید که شاید رمان ، نوشته سیچو ماتسوموتو در اقبال رو به رجحان این جنگل نزد مردم ناامید از زندگی نقشی به سزا داشته است. رمانی که شخصیت های آن برای یک خودکشی راهی این جنگل می شوند. در سال 1960 این نویسنده معروف، رمانی متفاوت را روانه کتابفروشی ها کرد که ماجرای تلخ و عاشقانه یک زن و خاتمه دردآور او در میان دریایی از درخت را به تصویر می کشید. این تراژدی عاشقانه به بیان تأثیرات شیاطین بر فرهنگ ژاپن می پرداخت. اما اخبار نو نشان از آن دارد که رکود و شرایط مالی ژاپن بیش از خاتمه یک رابطه عاشقانه و رمانتیک، مردم را به سمت خودکشی سوق می دهد و این جنگل هم در نهایت، یکی از مکان های معروف و مورد علاقه مردم برای گذر از دنیای زندگان به مردگان است.
مردم محلی و ساکنان این منطقه، بازدیدنمایندگان این جنگل را به سه گروه تقسیم نموده اند، گروهی که عاشق گشت و گذار در طبیعت و دیدنی منظره قلّه فوجی هستند، گروهی که تحت تأثیر اخبار و شایعات دوست دارند از منظری دیگر در محیطی ترسناک حضور یافته و عطش کنجکاوی خود را فرو بنشانند و بالاخره، آن دسته که ترک این دنیا را راهکار مسائل خود دانسته و در حالی که می دانند دیگر بازگشتی در کار نیست، قدم به این وسعت سرسبز و مرموز می گذارند.
متأسفانه افرادی که در این مکان دست به خودکشی می زنند، هرگز به بازخورد این عمل نادرست خود فکر نمی نمایند؛ به تأثیرات مخربی که این معروفیت بد بر زندگی مردم محلی و شاغلان در جنگل می گذارد. یکی از ساکنان این ناحیه می گوید:
این باعث ناراحتی من است که این نقطه نه به علت زیبایی و منظره دلفریبش، بلکه به خاطر مرگ و خودکشی سر زبان ها افتاده است.
یکی از افسران پلیس محلی نیز در این مورد می گوید:
بارها اتفاق افتاده که اجسادی را پیدا کردم که در بدترین شرایط ممکن بوده و در حال متلاشی شدن بوده و حتی بعضی از آنها به وسیله حیوانات وحشی به طرز فجیعی تکّه پاره شده بودند. این روشی خوب و زیبا برای خداحافظی از این دنیا نیست.
کارگران محلی حتی شرایطی به مراتب بدتر از مأموران پلیس دارند. این کارگران باید اجساد را از جنگل خارج نموده و به ایستگاه های محلی تحویل دهند، جایی که بدن قربانیان در اتاق مخصوصی گذاشته می شود که ویژه این دسته از افراد مهیا شده است، اما قسمت ترسناک این ماجرا به جای مانده است. این کارگران محلی با هم یا همان بازی معروف سنگ- کاغذ- قچی را انجام می دهند تا معین شود کارگر بدشانسی که باید با اجساد در همان اتاق بخوابد چه کسی است؟ چرا که به باور ژاپنی ها ارواح قربانیان خودکشی نباید تنها بمانند. گفته می شود این ارواح در طول شب ناله نموده و فریاد می زنند و حتی جسد آنها تکان می خورد.
اما قبل از آنکه وارد بُعد ترسناک ماجرا شویم، بد نیست از منظر زیست محیطی و جغرافیایی نیز این جنگل را مورد آنالیز قرار دهیم. این جنگل در دامنه کوهستان واقع شده است و در طول قرن ها، شاهد فوران های شدید و مخربی بوده است. درختان به صورت طبیعی در این ناحیه پیچ و تاب خورده اند و ریشه های آنها در کف جنگل پراکنده شده است. از سوی دیگر به علت شرایط جغرافیایی، زمین این ناحیه به خوبی قابل مشاهده نیست. بستری سنگی و صدها غار و حفره که این گوشه و آن گوشه در کمین مسافران ناوارد نشسته است.
از سوی دیگر تراکم درختان این جنگل بالا است و همین امر محیطی بسته و محصور ایجاد نموده است، گویی در میان دیواری از تنه های درختان گیر افتاده اید، دیواره هایی که یکی پس از دیگری قد برافراشته و به سکوت رعب آور محیط دامن زده اند. همین پوشش گیاهی مانع جریان آزاد هوا و نیز پراکندگی بالای حیوانات وحشی است. یکی از گردشگران این فضای رعب آور را این گونه توصیف می نماید:
سکوت این ناحیه بی پایان است، گاهی هیچ صدایی از محیط پیرامون به گوش نمی رسید، در این لحظات بود که صدای تنفس خودم، به غرشی هولناک شباهت پیدا می کرد.
شاید تا به حال واژه اُتانازی را شنیده باشید. مرگ خود خواسته برترین توصیف برای این واژه است و اغلب مورد درخواست افراد بیماری است که دیگر طاقت درد کشیدن نداشته و دوست دارند از رنج زندگی رها شوند. شکلی خشن و وحشیانه از اتانازی است که به صورت کلی به معنای رها کردن زنان مسن معنی می شود. ماجرا به دوران قحطی بازمی شود، زمانی که خانواده ها با رها کردن خویشاوندان مسن خود در جنگل از تعداد افراد گرسنه و دهان های در انتظار غذا می کاستند. این شاید با خودکشی تفاوت داشته باشد، اما در نهایت به مرگ افراد ختم می شد، چرا که این طردشدگان اغلب از بی آبی و بی غذایی جان می سپردند. هر چند در این میان عده ای صحت این داستان را زیر سوال برده و باور ندارند که چنین چیزی واقعا اتفاق افتاده باشید. اما در نهایت این داستان ها چه حقیقت داشته باشد و چه از دل داستان های فولکلور و محلی سر برآورده باشد، بخشی از افسانه این جنگل است.
در طول برنامه ای مستند، توری در این جنگل برگزار گردید. در این بازدید تعداد زیادی طلسم و نفرین پیدا شدند که به عقیده آزوسا هایانو ، راهنمای این برنامه، نمادی از تحقیر و اهانت برای جامعه است. او معتقد است افرادی که خودکشی می نمایند به صورت طبیعی چیزی از خود برجای می گذارند تا دنیایی را که پشت سر نهادند، مورد لعن نفرین قرار دهند. به عنوان مثال عروسک های بدون صورت یا دستکش هایی که به شکل وارونه روی تنه درختان میخکوب شده اند.
چه آن گروه که برای سرگرمی وارد جنگل می شوند و چه کسانی که مرگ را جستجو می نمایند، هر دو برای پیدا کردن راه خود در این پوشش متراکم با مشکل روبرو اند. به همین علت مردم اغلب از نوارهایی استفاده می نمایند که جهت خروج را به آنها نشان می دهد. البته افرادی که برای خودکشی به این جنگل می فرایند، از این نوارها برای یاری به نیروهای داوطلبی استفاده می نمایند که قرار است بعدا اجساد آنها را کشف نمایند. البته گاهی این نوارها به شکلی مرموز قطع می شود، به عنوان مثال گردشگری ادعا می نماید که کسی نوار او را قطع نموده و باعث گم شدن او در جنگل شده است! حال باید دید آیا این تنها شیطنت یک فکر خرابکار بوده یا دستی شیطانی در پی قربانی می شود؟
از دیگر مسائل عجیب اتفاق افتاده در این جنگل، شنیدن صداهایی ترسناک و مرموز است، صداهایی دلخراش که اغلب منشأ نامعین دارند. نویسنده ادعا می نماید که یک بار تجربه حضور در جنگل و شنیدن این اصوات را داشته است. او ادامه می دهد صدایی ناخوشایند شنیده و در پی منبع آن گشته، در نهایت او جسد مردی را آویزان از درخت پیدا نموده است. با آنالیز دقیق تر متوجه می شود که مدت ها از مرگ او گذشته و بعید است که آن صداها به این جسد تعلق داشته باشد. هر چند او معتقد است شاید روح زجر کشیده این مرد در پی راهی برای پیدا شدن جسدش بوده و از این طریق توجه کسی را به خود جلب نموده است. دیگر نکته مرموز این جنگل به اشباح یوری باز می شود. افرادی ادعا می نمایند اشباحی سفید رنگ را دیده اند که میان درختان جنگل پرسه می زدند.
خاک این منطقه به علت فوران های کوه فوجی، غنی از آهن است و از این رو قطب نما و یاریی به گمشده ها نمی نمایند، در واقع در این جنگل کسی به یاری شما نمی آید. از طرف دیگر همه خودکشی های اجرا شده نیز با پیروزیت همراه نیستند. خیلی مواقع افراد پیروز به پیدا کردن بازماندگانی شدند که در انجام نقشه خود ناکام بوده و زجر می کشیدند. دار زدن روش معمول خودکشی در این جنگل است و گاهی به دلایل متعدد، فرد زنده مانده و نجات یافته است.
چه بسیار نامه های خداحافظی که هرگز به دست عزیزان متوفی نرسیدند، چه بسیار درخواست هایی که بی جواب مانده و در میان خزه و برگ های خشک بر زمین ریخته مدفون شدند، و چه بسیار یادداشت های خودکشی که آرام آرام پوسیدند و محو شدند. همانند اجسادی که گاهی هرگز در دل خاک آرام نگرفته و ارواح سرگردان شان شب ها به تلخی بر این عاقبت شوم خود می گریند.
تصور کنید در این جنگل مخوف حضور دارید. شما برای خودکشی به آنجا نیامدید و هدف تان تنها گشت و گذاری مفرح و مهیج بوده است، اما دست تقدیر شما را درگیر حوادثی ناخوشایند نموده است و اکنون در این پهنه سرسبز گم شده اید. لحظه ای چشمان خود را ببندید و تصور کنید تنها و بی پشتیبان هستید، صداهایی می شنوید، پیکره هایی می بینید و درختانی که ناگهان اینجا و آنجا در برابرتان قد برافراشته و غارهایی که این گوشه و آن گوشه زیر پای تان دهان باز نموده اند. این همان رویدادهایی است که باز هم دست مایه ساخت فیلمی به نام جنگل شد. اثری در ژانر وحشت که در امسال میلادی روانه سالن های سینما شده و با گوشه چشمی به پیشینه این جنگل ساخته شد.
آیا واقعا دوست دارید چنین لحظات پر التهاب و استرسی را تجربه کنید؟ اگر پاسخ تان مثبت است شاید باید در یک تور گردشی این جنگل ثبت نام کنید، ولی اگر طاقت ترس و استرس و هیجان ندارید، هنوز هم سرزمین آفتاب تابان مقصد گردشگری دلپذیری است.
در نهایت به دور از این مسائل، اینجا ژاپن است. سرزمین شکوفه های گیلاس و قلّه ای خوش منظره؛ سرزمین معابد، کاخ ها، سامورایی ها و هزاران آیین کهن ارزشمند دیگر. شاید تنها کافی است از دوردست ها این جنگل را دیدن کنید.
امیدوارم از مطالعه این مطلب و همراهی با دوستان خود در خبرنگاران لذت برده باشید. ما همچنان مشتاق شنیدن نظرات و پیشنهادات شما عزیزان هستیم.
منبع: کجارو / atlasobscura.com / bustle.com / mentalfloss.com