دعوا به خاطر آلودگی هوا! - بانیما

زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه نهاده شد، درباره ماجرای زندگی اش گفت: دو سال است که با بهداد ازدواج نموده ام. ولی در این دو سال هر روز استرس داشتم. رفتارهای بهداد طبیعی نیست و بارها به او گفته ام نزد روانشناس برود. چون همواره نگران است. همواره اضطراب دارد که نکند مریض شویم. کافی است بیمار شوم، به جای مراقبت و پرستاری، کلی حرف بارم می نماید. داد و بیداد راه می اندازد و می گوید به دلیل این که رعایت ننموده ام ، بیمار شده ام. هر بار مریض شده ام کلی با هم دعوا نموده ایم. این بار هم به خاطر سردرد شدیدی که داشتم کلی سرزنش شدم. چون هوا آلوده بود بهداد از من خواست تمام روز را در خانه بمانم. در صورتی که باید سرکار می رفتم. او گفت در این هوا ممکن است حالم بد گردد. این در حالی است که خودش سرکار رفت. ولی فقط از من می خواست در خانه بمانم. من هم قبول نکردم و به محل کارم رفتم. از شانس بد، آن شب ، سر درد شدیدی گرفتم. جوری که مجبور شدم به بیمارستان بروم و سرم بزنم. در همان حال بد ، بهداد هم سرزنش هایش را آغاز کرد. داد و بیداد راه انداخت. کلی غر زد. تا به بیمارستان برویم و برگردیم حالم بدتر شد. از بس که بهداد سرم غر زد. وقتی به خانه رسیدیم از کوره در رفتم. من هم داد و فریاد راه انداختم و به او گفتم که از رفتارهایش خسته شده ام. اما بهداد به من توهین کرد. دعوای ما به درگیری شدیدی ختم شد. تا جایی که وسایلم را جمع کردم و از خانه بیرون رفتم. بعد از آن هم تصمیم گرفتم از این مرد برای همواره جدا شوم. جالب اینجاست وقتی پیشنهاد طلاق را مطرح کردم بهداد هم موافقت کرد. انگار از خدایش بود که از من جدا گردد. برای همین دیگر نمی خواهم در کنار او زندگی کنم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من به خاطر سلامت همسرم سعی کردم از او مراقبت کنم. اما محبت و توجه من همواره به دعوا و درگیری ختم می گردد. همسرم قدر مرا نمی داند. آن روز هوا آلوده بود. همسرم هم مرتب سر درد می گیرد. می دانستم که در آن هوا حالش بد می گردد. برای همین از او خواستم سرکار نرود. اتفاقا به خاطر کرونا به راحتی می توانست به محل کارش نرود، ولی با من لجبازی کرد. محل کار او با من فرق دارد. من نمی توانم به راحتی مرخصی بگیرم، ولی او می توانست این کار را انجام دهد. اما چون من گفتم لج کرد. در آخر هم حالش بد شد و مجبور شدیم به بیمارستان برویم. او نگرانی من بابت سلامتی اش را پای بیماری روانی می گذارد. مرتب به من می گوید که به دکتر احتیاج دارم. دو سال است که دارم این توهین ها را تحمل می کنم، ولی من هم دیگر خسته شده ام و نمی خواهم در کنار چنین زنی زندگی کنم.

در انتها نیز قاضی از این زوج خواست با یک مشاوره خانواده صحبت نمایند و رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

آفت لجبازی و وسواس

سارا شقاقی ، روانشناس در این رابطه می گوید: معمولا لجبازی از مهمترین مسائلی است که در طلاق های توافقی مطرح می گردد. لجبازی در زندگی متاهلی بسیار خطرناک است. زندگی زوج را تحت تاثیر قرار می دهد. گاهی حتی زندگی را از هم می پاشد. حتی اگر کار به طلاق و جدایی هم نکشد، باعث ایجاد فاصله و از بین رفتن احترام بین زوج ها می گردد. وقتی لجبازی بین زن و شوهر اتفاق بیفتد، اگر هیچ کدام از آنها سعی ننمایند این مشکل را بر طرف نمایند، زندگی شان رو به تعارض می رود. درواقع لجبازی یکی از رفتارهای ناسازگارانه است. زن و شوهر روی نظرات و عقیده های خود پافشاری و سعی دارند با نظرات و عقیده های طرف مقابلشان، هرچند منطقی مخالفت نمایند. از طرفی فرد لجباز با کوچک ترین مخالفتی با خواسته هایش به شدت عصبانی می گردد و آغاز به ناسازگاری می نماید. مقررات را زیرپا می گذارد و نسبت به آن بی اعتنا می گردد. این گونه افراد از اطرافیان توقع بیش از حد دارند و خود را موظف به انجام تعهداتشان نمی دانند.

از دیگر موضوعاتی که زندگی زوجین را می تواند دستخوش اتفاقات بد کند، وسواس بیش از اندازه روی موضوعات مختلف است. این وسواس اگر ادامه پیدا کند ، برای طرف مقابل آزار دهنده خواهد بود. افراد وسواسی برای از بین بردن حساسیت بیش از اندازه خود، باید از یاری مشاوران استفاده نمایند.

سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه خبرنگاران