آقا جان از دل جامانده ها خبر داری؟، یک زیارت طلب ما ایرانی ها

به گزارش بانیما، گفتن ندارد که دلتنگ کربلا هستیم و با قلب های شکسته و چشمانی پر از اشک، پیاده روی عراقی ها در راستا مشایه را به نظاره می نشینیم و با آهی جانسوز حسرت زیارت اربعین را می خوریم.

آقا جان از دل جامانده ها خبر داری؟، یک زیارت طلب ما ایرانی ها

گروه اجتماعی خبرگزاری خبرنگاران- محمودرضا زارع؛ درد فراق را چه کسی داند جز آن که مبتلایش گشته است! بغض فرو خفته از هجران و دوری را کیست که با وجودش احساس نموده باشد؟ اصلا چه کسی می داند حال عاشقی را که چگونه دور از معشوق خود شب های دلتنگی اش را تا به صبح سپری می نماید؟ راحت بگویم؛ کسی این روزها از حال جامانده های اربعین خبر دارد؟ چه دل هایی که شکست و چه اشک هایی که با دیدن تصاویر سال جاری پیاده روی عراقی های مهمان نواز در راستا بهشت نجف به کربلا فرو ریخت؛ در این روزها و ایام فراق چه حکایت ها گفته گردد از جاماندگانی که از امام و مرادشان دور افتاده اند!

شاید از همان شروع شیوع کرونا و شرایطی که در تعطیلات نوروز مشاهده شد دلخوش به این بودیم که تا چند ماه بعد از آن شرایط عادی می گردد؛ شاید همین دلخوشی بود که با شرایط کرونایی ایام ماه مبارک رمضان و تعطیلی مراسم مناجات های نیمه شب کنار آمدیم؛ شاید به این دلخوش بودیم که با پایان شیوع این ویروس می توانیم به محرم برسیم... اما...

اما هرچه بیشتر به محرم نزدیک می شدیم دیگر نگرانی جای امید و دل خوشی مان را می گرفت که در محرم چه کنیم...

محرم هم فرا رسید و آن گونه شد که ستاد ملی مقابله با کرونا تصمیم گرفت ولی باز هم ته دل مان امیدی بود که به اربعین می رسیم ولی...

ولی ای داد بر دلی که امیدش ناامید گردد... هنوز امیدی به باز شدن راستا مشایه اربعین داشتیم اما وقتی رهبرمان با دلی سوخته و آهی جگرسوز فرمودند که روز اربعین همه در منازل، دو سه زیارت مهم که وارد است را بخوانند و نزد امام حسین(ع) شکوه نمایند که ما دلمان می خواست بیاییم ولی نشد، تا ایشان نظری بنمایند. دیگر کاسه امیدمان شکست و شد آنچه نباید می شد.

بیشتر بخوانید؛

دلتنگی موکب داران عراقی برای زوّار ایرانی +فیلم

#حب -الحسین-یجمعنا؛ سفرنامه ای برای جاماندگان اربعین/ بهشت همین جاست، در این جاده 80 کیلومتری

در خانه مانده ایم؛ کلیپ های پیاده روی اربعین را می بینیم و قطرات اشک هایمان را با دستی که امید داشتیم سال جاری هم بر پنجره ضریح حسین(ع) و عباس(ع) گره بزنیم پاک می کنیم؛ سینه های مان گنجایش این حجم از دلتنگی را ندارد اما چاره ای نیست به جز صبر و شِکوه به آستان امام مان که دلتنگش هستیم؛ کارمان این شده است که عکس های پیاده روی سال های قبل را ببینیم و خاطرات جان سوزمان را زنده کنیم.

*یادش بخیر؛ چه مشتاقانه کوله می بستیم

یادش بخیر؛ هرسال در همین روزها کوله بارم را می بستم و چنین روزی به حرم ارباب می رسیدم؛ چه ایام خوشی بود روزهای قبل از سفر اربعین و چه صفایی داشت دل دل کردن هایمان برای رسیدن به وقت موعود سفر و پرواز روحمان از منزل تا بین الحرمین.

دیگر توان حسرت خوردن ندارم؛ چشم هایم را می بندم و سفر اربعین سال گذشته ام را مرور می کنم: ...

کوله بار م را بسته ام و آماده حرکت به سوی مرز می شوم؛ راستا طولانی رسیدن به مرز مهران آزارم می دهد؛ دیگر گذشت زمان را نمی فهمم؛ رسیدن به مرز آرزویی است که زود محقق می گردد و خودم را در پشت گیت های عبور می بینم؛ با لبخند مأموران آنالیز گذرنامه ها بدرقه می شوم و خودم را در خاک عراق و در میان صدها خودرویی می بینم که مشتاقانه منتظر زائران ایرانی هستند؛ پاهای مشتاقم مرا به سمت خودروهایی که راستاشان رو به سمت نجف اشرف است می برد؛ باید به نجف بروم، همان جایی که خانه پدری ما شیعیان است؛ دیگر فرقی ندارد زمان چگونه می گذرد فقط منتظر دیدن گنبد و بارگاه باصفای امیرالمؤمنین(ع) هستم. یعنی تا ساعاتی دیگر روبروی ایوان طلای حرم علی(ع) خواهم ایستاد؟ یعنی سال جاری هم لیاقت زیارت شاه نجف را دارم؟ به چشمانم در طول راستا التماس می کنم با دیدن حرم مولا بهاری نشوند که یک دل سیر کاسه چشمانم را پر کنم از لذت تماشای حرم و بارگاه مولای مهربان مان علی(ع). با عبور از جاده های خاکی و رسیدن به شهرهایی که در طول راستا هستند پرچم هایی را می بینم که به احترام زائران اربعینی پایدار ایستاده اند و با وزش نسیم ، رقصی عاشقانه می نمایند که گویا به زائران اربعین خوش آمد می گویند.

بارها در طول راستا مجبور به توقف می شویم و موکب داران و خادمان عراقی با التماس از ما می خواهند از خودرو پیاده شویم تا با چای تلخ عراقی و طعامی که با جان و دل برای زائران اربعین آماده نموده اند پذیرایی شویم. این حجم از مهمان نوازی را تنها می توان در ایام اربعین دید...

با تکرار این توقف ها پایان به سیطره اول ورودی شهر مقدس نجف اشرف می رسیم؛ دیگر کسی در جایگاه خود آرام ننشسته و همه نیم خیز هستند تا اولین نفری باشند که خبر مشاهده گنبد و گلدسته حرم حضرت علی(ع) را به یکدیگر می دهند. با گذر از خیابان ها و کوچه ها پایان فرستادن صلواتی بلند جماعت زائر، خبر از نزدیکی به حرم می دهد.

اگر در طول راستا تا قبل از رسیدن به نجف خود را در خواب و رویای نرسیدن به حرم می دیدم دیگر با لمس دیوارهای حرم مولا(ع) باور می کنم که سال جاری هم توفیق زیارت را پیدا نموده ام.

از ورودی باب الساعه وارد حرم می شوم و ایوان طلا را روبرویم می بینم؛ همان ایوانی که در ایران دلتنگش می شوم و با یاد حرم مولا نقش ایوان طلا در چشمانم حک می گردد.

قلب و روحم که مالامال از عشق علی(ع) است را با زیارتش صیقل می دهم و پس از خواندن نماز ظهر در حیاط باصفای حرم امیرالمؤمنین(ع) با گذاشتن دو دستم بر سینه و اظهار سلام و ارادتی به حرم آقا، خود را به ابتدای راستا پیاده روی به سمت کربلا می رسانم و کوچه های نجف را به امید رسیدن به ستون شماره 1 در راستا عشق طی می کنم.

با عبور از کوچه پس کوچه های شهر نجف و مشاهده درب خانه هایی که باز بوده و مردمانی که با التماس از زائران می خواهند دمی در خانه هایشان به استراحت بپردازند شرمسار مهمان نوازی عراقی ها می شوم و با اظهار تشکر و ابراز شرمندگی از خبرنگارانن به گام هایم سرعت می دهم تا زودتر و قبل از غروب آفتاب بتوانم وارد راستا 80 کیلومتری جاده بهشت شوم.

* آقا جان از دور سلام...

مرور خاطرات سفر اربعین سال گذشته را اینگونه با خود روایت می کنم که...

یادش بخیر؛ در ابتدای راستا با ازدحامی از جمعیت عاشق روبرو می شوم و در تعجب می مانم که مگر گستره و عرض و طول این جاده چقدر فراخ است که 20 میلیون زائر و عاشق حسین(ع) را به راحتی در سینه خودش جای داده و هر آنچه که احتیاج یک سفر پیاده باشد را می توان در این راستا مشاهده کرد.

دیگر قلم توان وصف دیده ها و شنیده های 3 روز پیاده روی را ندارد و باید بود و خود دید که این سفر عشق 3 روزه چه حالی دارد و چه صفایی می نمایند زائران پیاده اربعین که نه خستگی و درد می فهمند و نه گرسنگی و تشنگی را...

به قول طنازی، این سفر 3 روزه سفری شاهانه است که زائر هرچه اختیار کند و به مخیله اش بیاید برایش مهیاست؛ تشنه گردد با برداشتن قدمی از قدحی سیراب خواهد شد و اگر احساس گرسنگی کند انواع طعام را در مقابلش می گذارند تا به انتخاب خودش میل کند و چه افتخاری می نمایند موکب داران وقتی زائران اباعبدالله(ع) از غذایشان تناول می نمایند؛ اینجاست که خدام الحسین(ع) با گذاشتن دست بر سرشان به مشایان اربعین از اینکه قابلشان دانسته و در موکبشان حضور یافتند اظهار ارادت می نمایند.

در میانه راستا جوانی را می بینم که در وسط جاده رو به زائران نشسته است و با قرار دادن سینی پر از بطری های آب بر روی سرش اجازه نمی دهد زائری احساس تشنگی کند؛ موکبی را می بینم که در آن تعمیرکاران در حال تعمیر کالسکه های فرشته های کوچکی هستند که با پدر و مادرشان به زیارت می فرایند؛ چه بسیار موکب هایی که تعدادی جوان عراقی بدن خسته زائران را ماساژ می دهند و هستند موکب هایی که دکترها و اطبای عراقی و بعضاً پزشکان ایرانی حواسشان به درد و بیماری احتمالی زائران اربعینی است و چه بسیار صحنه هایی از این دست که در طول راستا مشاهده می گردد.

صحنه های ناب پذیرایی از زوار حسین(ع) قابل وصف نیست؛ حلابیکم یا زائر؛ اشرب چای الزائر؛ حلابیهم! این جملات را بارها می شنوم که حکایت از ارادت خالصانه خادمان عراقی به زائران ارباب دارند.

3 روز پیاده روی در راستا عشق بر چشم زدنی به پایان می رسد و با گذر از 1292 عمودی که هرکدام محل قرار عاشقان است به ورودی شهر کربلا می رسم؛ محل تجمع مشتاقان، عاشقان و زائران حسین(ع).

دیگر توانی به پاهایم نمانده و کم کم آثار تاول خودش را نشان می دهد اما...

اما با دیدن تابلویی با عبارت مرقدالحسین 3000 متر شعف و توانی دوباره به پاهایم می آید تا خودم را هرچه زودتر به بین الحرمین برسانم؛ همان جایی که بارها به یادش سینه زدیم و عزاداری کردیم.

رسیدن به عمود 1452 یعنی دست گذاشتن بر دیوار حرم سقای باوفای کربلا، حضرت عباس(ع)؛ دیگر حالم دست خودم نیست و به بعدش را نمی دانم که چه می گویم و چه حالی دارم...

سخنی با حضرت عشق، حضرت حسین(ع)

دیگر توان مرور خاطرات را ندارم و در وجودم می شکنم... در دل با حسین(ع) سخن می گویم و این شعر را زمزمه می کنم:

من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی...

بگیر از دلم یه سراغی، چه فراقی...

دوری و دوستی سرم نمیشه...

هیچ کجا واسم حرم نمیشه...

خاطرات سفرهای اربعین لحظه به لحظه جلوی چشمانم است و بی آنکه بخواهم با یادآوری شان بغض فرو خفته ام می شکند و هق هق گریه هایم دیگر امانم نمی دهد؛ سال جاری که از ما گذشت اما خدا نکند زائر عاشقی داغ سفر اربعین بر دلش بماند؛ دل و قلبم را به زیارت حرم می برم و اینگونه در بارگاه حسین(ع) از روزگار شِکوه می کنم که زیارت اربعین را از ما دریغ کرد؛ بماند طلب ما از حضرت ارباب یک سفر زیارتی...

این گزارش تقدیم می گردد به ساحت مقدس امام رضا(ع) که حواله اربعین ما ایرانی ها دست اوست...

4076/

چین: چین از اون کشورهایی هست که حتما یکبار هم شده باید در زندگیتون به اونجا سفر کنید

منبع: خبرگزاری دانشگاه آزاد آنا
انتشار: 25 مرداد 1400 بروزرسانی: 25 مرداد 1400 گردآورنده: banima.ir شناسه مطلب: 12290

به "آقا جان از دل جامانده ها خبر داری؟، یک زیارت طلب ما ایرانی ها" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آقا جان از دل جامانده ها خبر داری؟، یک زیارت طلب ما ایرانی ها"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید